مسئول شب برای حضور و غیاب آمده بود. کمی سر موضوعی صحبت کردیم. چند شب پیش 

گیف مستر بین را همگی دیده بودیم. به محض رفتن او، همگی دست هامان به سمت سقف بود! اما اقبال ما! او ناگهان در را باز کرد و ما انگار هم زمان سرهامان به خارش افتاده بود!!

+ لحظه نوشت!

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها